-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ایدل اگر زمانه بصد غم نشاندت بنشین و صبر کن که صبوری دوای اوست
2 با دور روزگار نشاید ستیزه کرد و آنکس که کرد اینمثل خوش برای اوست
3 با ژنده پیل پشه چو پهلو همی زند گر جان بباد بر دهد الحق سزای اوست
4 ورکار عاقلی نرود بر ره صواب از وی مبین که آن نه ز فکر خطای اوست
5 ور جاهلی بمنصب و جاهی رسد مگوی کان جاه و منصب از مدد عقل و رای اوست
6 چون کارها بجهد میسر نمیشود آن زیبد از کسی که خرد رهنمای اوست
7 کز کار نیک و بد نشود شاد و نی دژم داند که هر چه هست بحکم خدای اوست