1 ایدل اگرت کار جهان نیست بکام خوشباش که ناخوش نبود محنت عام
2 جامست که اصل خوشدلیهاست ببین کاندر دل او نیز چه خونهاست مدام
1 ای کرده روز را ز شب قیرگون نقاب یعنی فکنده سایه سنبل بر آفتاب
2 دانی عرق چگونه بود بر عذار او چون بر صحیفه گل تر قطره گلاب
1 هر چند مدتی شدم از روی اضطرار دور از جناب حضرت میمون شهریار
2 شاه جهان پناه که بر تخت خسروی یک تا جور ندید چو او چشم روزگار
1 هر که را توفیق ایزد یار و دولت یاورست خاکپای آسمانسای تواش تاج سرست
2 این منم یارب که از بیدای حیرت چون کلیم سوی طور عزتم نور تجلی رهبرست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به