1 ایدل چو نمی شکیبی از روی بتم زنهار وبهش تانروی سوی بتم
2 کز فتنه آن دو چشم جادوی بتم صد جان بجوی است در سر کوی بتم
1 شاد باش ای دل که بختت پیشوایی میکند سوی نویین جهانت رهنمایی میکند
2 خسرو خسرو نشان تالش که از بهر خدای اهل دانش را به مردی کدخدایی میکند
1 چه عادتست که انباء دهر هر قومی کرم بلاف ز عهد گذشته وا گویند
2 برانگروه بباید گریست کز پس ما حکایت کرم از روزگار ما گویند
1 سید پسرا روی تو ماه ختن است بالات براستی چو سرو چمن است
2 گر پسته شیرین تو خندان نشدی معلوم کجا شدی که هیچت دهن است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به