1 گه گویم : کار ترا گیرم سست خوش خوش مگر از تو دست بتوانم شست
2 چون عزم رهی شود درین کار درست از جان باید گرفتن آغاز نخست
1 عید مبارک آمدو بر بست روزه بار زان گونه بست بار که پیرار بست و پار
2 در طبع روزه دار گه آمد که هر زمان میل شراب دار کند طبع روزه دار
1 در روزگار کامروا باد و شاد خوار شاه ملوک و صدر سلاطین روزگار
2 سلطان ابوالملوک ملک ارسلان ، که چرخ ایوانش را بدیده نهادست بر کنار
1 ای فخر زمانه را ز پیوندی تو آدم شده محتشم ز فرزندی تو
2 زین گونه برنج بنده خرسند شدی چون در خورداز روی خداوندی تو ؟