1 گه گویم : کار ترا گیرم سست خوش خوش مگر از تو دست بتوانم شست
2 چون عزم رهی شود درین کار درست از جان باید گرفتن آغاز نخست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 چه روز بود که آن ، ماهروی سیمین بر برسم تعبیه بیرون گذشت بر لشکر ؟
2 حمایلی ز زر خسروانه اندر کتف بلا رگی کهن آزموده اندر بر
1 صد لابه و صد بند حیل کردی باز تا با تو چنان شدم که بودم ز آغاز
2 آن روز مرا بود بروی تو نیاز آن روز شد و روز شده ناید باز
1 فردا علم عشق برون خواهم زد لاف از تو و خودنگر که چون خواهم زد ؟
2 گر خصم هزارند و زبونند مرا بر دیدۀ خصمان زبون خواهم زد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **