1 به پهنای ازل پر می گشودم ز بند آب و گل بیگانه بودم
2 بچشم تو بهای من بلند است که آوردی ببازار وجودم
1 شبی زار نالید ابر بهار که این زندگی گریهٔ پیهم است
2 درخشید برق سبک سیر و گفت خطا کرده ئی خندهٔ یکدم است
1 تارک آفل براهیم خلیل انبیا را نقش پای او دلیل
2 آن خدای لم یزل را آیتی داشت در دل آرزوی ملتی
1 ای ردایت پردهٔ ناموس ما تاب تو سرمایهٔ فانوس ما
2 طینت پاک تو ما را رحمت است قوت دین و اساس ملت است
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران