خوش آن دم کز جفایش خوشدلی از جویای تبریزی غزل 841

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

خوش آن دم کز جفایش خوشدلی بنیاد می‌کردم

1 خوش آن دم کز جفایش خوشدلی بنیاد می‌کردم به این افسون دلش را مایل بیداد می‌کردم

2 چسان بینم به دام طره‌ات آن مرغ دل‌ها را که بر گرد تو می‌گرداندم و آزاد می‌کردم

3 ز چشمش می‌گرفتم گاه دل گه باز می‌دادم نگاهش را به علم دلبری استاد می‌کردم

4 چو می‌دیدم دلش را مایل بی‌تابی عاشق به اندک جور او دانسته صد فریاد می‌کردم

5 به بزم حیرتم طعن خموشی می‌زند سوسن اگر من هم زبان می‌داشتم فریاد می‌کردم

6 نه امروزی‌ست این بی‌تابی‌ام جویا که چون جوهر پرافشانی میان بیضهٔ فولاد می‌کردم

عکس نوشته
کامنت
comment