- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش آن دم کز جفایش خوشدلی بنیاد میکردم به این افسون دلش را مایل بیداد میکردم
2 چسان بینم به دام طرهات آن مرغ دلها را که بر گرد تو میگرداندم و آزاد میکردم
3 ز چشمش میگرفتم گاه دل گه باز میدادم نگاهش را به علم دلبری استاد میکردم
4 چو میدیدم دلش را مایل بیتابی عاشق به اندک جور او دانسته صد فریاد میکردم
5 به بزم حیرتم طعن خموشی میزند سوسن اگر من هم زبان میداشتم فریاد میکردم
6 نه امروزیست این بیتابیام جویا که چون جوهر پرافشانی میان بیضهٔ فولاد میکردم