- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوست دارم که مرا در بر خود بنشانی شیشه را آن طرف دیگر خود بنشانی
2 هرکه نزدیکتر از من بتو زو رشک برم شیشه را باید آنسوتر خود بنشانی
3 زینطرف جام دهی زانطرفم بوس و لبم در میان لب جانپرور خود بنشانی
4 چهره گلگون کنی از جام و ز رشک آتش را زار و افسرده به خاکستر خود بنشانی
5 چون نسیم سحرم ده شبکی اذن دخول چند چون حلقه مرا بر در خود بنشانی
6 تا به کی اسب به میدان وصالت تازد مدعی را چه شود بر خر خود بنشانی
7 ماه گردون سزدت تاج کله را چه محل که ز اکرام به فرق سر خود بنشانی
8 کعبتین چشمی و من مهره چو نراد مرا میزنی مهره که در ششدر خود بنشانی
9 مادرت حور بود غیرتم آید که به خلد صالحان را ببر مادر خود بنشانی
10 دامن پاک وی آلوده شود قاآنی ترسم او را تو به چشم تر خود بنشانی