- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوست میگفتم ترا زاول نه آن میبینمت دشمن دل بودی اینک خصم جان میبینمت
2 نه همین در کاخ دل با چشم جان میبینمت در جهان با چشم صورت بین عیان میبینمت
3 تو کجا و مهر و کین من، من از سودای عشق گه به خود نامهربان گه مهربان میبینمت
4 تا به پیری ای جوان باری ببینی آفتی کآفت دین و دل پیر و جوان میبینمت
5 با قدی چوگانصفت ای دل درین پیرانهسر همچو گویی در بساط کودکان میبینمت
6 سد نشاط آرند از یک جرعه می رندان نشاط سرگِران منشین که زین پس رایگان میبینمت