- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوشم که رو به ملاقات یار خود دارم امید مرهم جان فگار خود دارم
2 یکی ست شهر من و شهر یار من امروز هوای شهر خود و شهریار خود دارم
3 هزار بار شد از خون دل کنارم پر که کام خویش کنون در کنار خود دارم
4 بهار عیش مرا تازه ساخت بار دگر نمی که بر مژه اشکبار خود دارم
5 مرا چو شمع نباشد به غیر سوز و گداز تمتعی که ز شبهای تار خود دارم
6 گذشت عهد جوانی به کار عشق و هنوز اگر چه پیر شدم رو به کار خود دارم
7 مگو که توبه ز می اختیار کن جامی من آن نیم که به کف اختیار خود دارم