1 تا دست ارادت به تو دادهست دلم دامان طرب ز کف نهادهست دلم
2 ره یافته در زلف دل آویز کجت القصه به راه کج فتادهست دلم
1 چون خاک میشود به رهت جان پاک ما بگذار نخوت از سر و بگذر به خاک ما
2 یا رب که دامن تو نگیرد به روز حشر خونی که ریختی ز دل چاک چاک ما
1 چنان ز وحشت عشقت دلم هراسان است که اولین نفسم جان سپردن آسان است
2 اگر به جان منت صدهزار فرمان است خلاف رای تو کردن خلاف امکان است
1 یک اشارت ز تو بر قتل جهان بسیار است در کمینی که تویی تیر و کمان بیکار است
2 من و اوصاف تو تا شغل قلم تحریر است من و تحسین تو تا کار زبان گفتار است