همچو بلبل آشیان گر در چمن می‌داشتم از سعیدا غزل 461

همچو بلبل آشیان گر در چمن می‌داشتم

1 همچو بلبل آشیان گر در چمن می‌داشتم صد زبان سرخ چون گل در سخن می‌داشتم

2 همچو زیر بار خود کی می‌شدم زار و ضعیف بار عالم گر به دوش خویشتن می‌داشتم

3 تا نمی‌دیدم ز غربت سردوضعی‌ها به کار چون سمندر کاش در آتش وطن می‌داشتم

4 در کمر سنگ قناعت هیچ تأثیری نکرد کاش من سنگ قناعت در دهن می‌داشتم

5 عندلیب باغ خاموشی نمی‌گشتم چنین همچو طوطی من اگر میل سخن می‌داشتم

6 یوسف مقصود را می‌یافتم هرجا که بود رهبری گر همچو بوی پیرهن می‌داشتم

7 کی سعیدا می‌بریدم کف ز خجلت چون ترنج گر به دست خویش من سیب ذقن می‌داشتم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر