1 ای ابن یمین چند ز می پیمودن جانرا بغم بیخردی فرسودن
2 می رانه همین عیب که چون مست شوی نتوان نفسی از هنرت آسودن
1 مقتدای اهل عالم چون گذشت از مصطفا ابن عم مصطفی را دان علی مرتضا
2 آن علی اسم و مسمی کز علو مرتبت اوج گردون با جنابش ارض باشد با سما
1 کار ملک و دین بحمدالله نظام از سرگرفت مصطفی بطحا گشاد و مرتضی خیبر گرفت
2 رایت منصور شاه از عون یزدان هر زمان لشکری دیگر شکست و کشوری دیگر گرفت
1 پیش اهل کمال نقصانست شاد و غمگین ز بیش و کم بودن
2 وز پی حاصل امور جهان روز و شب در غم و الم بودن