ابن عباد آن بری ز عناد از جامی هفت اورنگ 37

ابن عباد آن بری ز عناد

1 ابن عباد آن بری ز عناد یار عباد و سازگار عباد

2 نام او زیب نامه کرم است همچو اویی درین گروه کم است

3 سوی او ساعیی ز خبث سرشت به سعایت یکی صحیفه نوشت

4 که فلان آن به مال چون قارون شد برون زین نشیمن وارون

5 وارث مال او ز ناکس و کس طفلکی خردسال مانده و بس

6 غرضش آنکه دست بگشاید مال او هر چه هست برباید

7 شاید او نیز کاسه ای لیسد یا بر این دوک رشته ای ریسد

8 آن کریم زمانه خامه کشید وین حروفش به پشت نامه کشید

9 کان سفر کرده زین سرای امید باد مقرون به رحمت جاوید

10 طفلش ایمن ز حادثات زمن باد پرورده نبات حسن

11 مال او نیز باد روز به روز در فزایش ز دولت فیروز

12 وانکه اظهار این سعایت کرد بر ما دعوی کفایت کرد

13 دل ز شادی تهی و کف ز درم ابدالدهر خوار باد و دژم

عکس نوشته
کامنت
comment