به آب از آتش می داده ام خاک از حزین لاهیجی غزل 134

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

به آب از آتش می داده ام خاک مصلّا را

1 به آب از آتش می داده ام خاک مصلّا را به باد، از نالهٔ نی دادهام، ناموس تقوا را

2 جبین را سجده فرسای در پیر مغان کردم به بام کعبهٔ دل می زنم، ناقوس ترسا را

3 برهمن زادهٔ زنّاربندی برده ایمانم که سودا می کنم باکفر زلفش دبن و دنیا را

4 نه ماضی هست پیش من نه مستقبل، خوشا حالم یکی از قطع خواهش کرده ام، امروز و فردا را

5 ز رنج و راحت گیتیگل مقصود می چینم برون آورده ام از پای دل، خار تمنّا را

6 مصفا می کند آیینهٔ دل را نظر بستن تماشاهاست در هر پرده ای، ترک تماشا را

7 محبّت بر سر هر سنگ فرهاد دگر دارد چها در عالم امر است، عشق کارفرما را؟

8 به لیلی می رساند نسبت آخر، تربت مجنون به خاک کشتگان عشق، بی پروا منه پا را

9 به گوش اهل صورت کی رسد آوازهٔ معنی؟ نوای بلبل دیبا، سزد گلهای دیبا را

10 حیات آن را شمارم، کز خودی بستاندم ساقی به جام می فروشم، شربت خضر و مسیحا را

11 حزین، چون موی آتش دیده می گردد رگ خوابم به مخمل گر شبی سودا کنم، بالین دیبا را

عکس نوشته
کامنت
comment