به مجلس بحث از آن خصمانه از محتشم کاشانی غزل 402

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

به مجلس بحث از آن خصمانه اغیار می‌کردم

1 به مجلس بحث از آن خصمانه اغیار می‌کردم که جانب داری فهم از ادای یار می‌کردم

2 ز بختم با حریفان کار مشکل شد که پی در پی به تعلیم اشارات نهانش کار می‌کردم

3 زبان در بحث با اغیار و دل در مشورت با او من از دل بی‌خبر نظارهٔ دیدار می‌کردم

4 سخن می‌گفتم اندر بزم با پهلونشینانش نظر را در میان مشغول آن رخسار می‌کردم

5 نوید بزم خاصم دوش باعث بود در مجلس که بهر زود رفتن کوشش بسیار می‌کردم

6 رقیبی بود در بیداری شبگردیم با او که پی گم کرده امشب سیر با اغیار می‌کردم

7 نهان می‌خواستم چون از حریفان لطف او با خود بهر یک حرفی از بی‌لطفیش اظهار می‌کردم

8 در افشای جدل با مدعی از مصلحت بینی به ظاهر گفتگوئی نیز با دل‌دار می‌کردم

9 نمی‌شد محتشم گر دوست امشب هم زبان من میان دشمنان کی جرات این مقدار می‌کردم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر