- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا هوای تو از سر بدر نخواهد شد شمایل تو ز پیش نظر نخواهد شد
2 اگر سرم برود گو برو مراد از سر هوای توست مرا آن ز سر نخواهد شد
3 دلم به کوی تو رفت و مقیم شد آنجا وزان مقام به جایی دگر نخواهد شد
4 سرم برفت به سودای وصل، میدانم که این معامله با او به سر نخواهد شد
5 چنان ز چشم تو در خواب مستیم که مرا ز خواب خوش به قیامت خبر نخواهد شد
6 به نوک غمزه چون نیشتر بخواهی ریخت هزار خون که سر نیشتر نخواهد شد
7 خدنگ غمزهات از جان اگر چه میگذرد ولیکن از دل سلمان بدر نخواهد شد