حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی
حکیم نزاری قهستانی

دستم نمی دهد که از حکیم نزاری قهستانی غزل 208

غزل 208 ام از 1607 غزلیات

دستم نمی دهد که بدارم ز یار دست

1 دستم نمی دهد که بدارم ز یار دست او پای درکشید و مرا کرد پای بست

2 سوزش به دل برآمد و راه نفس گرفت عشقش ز در درآمد و در کنج جان نشست

3 در عشق رازپوشم و معشوق پرده سوز در هجر ناشکیبم و دل بر جفاپرست

4 گر ناسزاش دانم و گویم که هست نیست ور بی وفاش خوانم و گویم که نیست هست

5 ای چشم عقل خسته ی آن غمزه ی چو تیر وی پای خلق بسته ی آن زلف همچو شست

6 بر آسمان ز طلعت روی تو مه خجل در بوستان ز قامت چست تو سرو پست

7 وصل تو جان دل شده را مایه ی حیات هجر تو حلق غم زده را تخمه ی کبست

8 به زین نگاه کن به نزاری چو ناگهش مست تمام کردی از آن چشم نیم مست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دستم نمی دهد که بدارم ز یار دست

شاعر شعر دستم نمی دهد که بدارم ز یار دست چه کسی است ؟

شاعر شعر دستم نمی دهد که بدارم ز یار دست حکیم نزاری قهستانی می باشد.

شعر دستم نمی دهد که بدارم ز یار دست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر دستم نمی دهد که بدارم ز یار دست چیست ؟

قالب شعر دستم نمی دهد که بدارم ز یار دست غزل است

مضمون اصلی شعر دستم نمی دهد که بدارم ز یار دست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر