-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گریبان میدرم هردم که: دامان درمکش از ما که ما مشتاق دیداریم و رند و عاشق و شیدا
2 به چشم مست میگونت بگو: ای ترک یغمایی که: آخر چیست مقصودت ز چندین غارت دلها؟
3 ازان خورشید رخسارت سواد زلف یک سو کن که مشتاقان به روز آیند از تاریکی شبها
4 چنان در عشق یک رویم که گر تیغم رود بر سر به روز امتحان باشم چو شمع استاده پابرجا
5 ز سر تا پا همه جانم، که غرق عشق جانانم همه عشقست ارکانم، ز سر تا پا، ز سر تا پا
6 ز زلف دل پریشانست گفتم؛ گفت: عاشق را شراب لعل میباید علاج علت سودا
7 ز قاسم عشق میبارد، ز واعظ زهد و رعنایی که «بعدالمشرقین» آمد میان شیخ و مولانا