صبح ازل ز مشرق انوار بردمید از قاسم انوار غزل 338

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

صبح ازل ز مشرق انوار بردمید

1 صبح ازل ز مشرق انوار بردمید از نور روی یار به ما لمعه‌ای رسید

2 ایام هجر یار ز اندازه درگذشت صبحی ز نو برآمد و روزی ز نو دمید

3 هر جایگه که نور رخ یار جلوه کرد آنجا مرید راه جنیدست و بایزید

4 ای دل بیا و قصه هجرانیان مگو همراه عشق شو، که مرا دست و هم مرید

5 هرجا که جرعه‌نوش خدا باده‌ای خورد از کاینات بانگ برآید که: «بر مزید»

6 دل در حجاب پرده پندار مانده بود عشقت رسید و پرده پندار ما درید

7 قاسم به آرزوی تو رفت از جهان برون واحسرتا که یک گل از این بوستان نچید!

عکس نوشته
کامنت
comment