- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بردم زعشق آن لب شیرین مرارتی سودایت آتشست و بجان زو حرارتی
2 نبود خسارت از دل و دین گشت صرف عشق بی مایه کس نکرده بعالم تجارتی
3 ترکان غمزه با صف مژگان ستاده اند تا ابرویت بقتل که دارد اشارتی
4 گفتم بچشم خانه بسازم بغمزه گفت حاشا که کس بآب گذارد عمارتی
5 زاهد میان حلقه پاکان نشسته ای گویا زآب میکده کردی طهارتی
6 رویت بر آسمان صباحت مه تمام بستان حسن یافت زخطت خضارتی
7 گر بایدت خرابی دل گفت پیش دوست ای آه من زسینه شبی کن سفارتی
8 ای سینه دل بغمزه آن ترک مست رفت یغمائیان زملک تو بردند غارتی
9 آبی بزن بر آتشم ای عشق خانه سوز کز سوز عقل و نفس عیان شد شرارتی
10 دشنام تلخ زآن لب شیرین مگو بغیر دشنام اگر چه تلخ تو شیرین عبارتی
11 پیش امیر مشرق و مغرب علی که کس جز او نیافته است بر امکان امارتی
12 آشفته گو بچنگ اعادی بود اسیر برهانش از میان باندک اشارتی