آرزو برده ام که چشم تو باز از کمال خجندی غزل 594

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

آرزو برده ام که چشم تو باز

1 آرزو برده ام که چشم تو باز کشدم که به عشره گاه به ناز

2 ما خریدیم اگر فروشد دوست نیم ناری بصد هزار نیاز

3 گره کشی خوان وصل لب بگشای که نخست از نمک کنند آغاز

4 سر ما زیر پا فکن جان نیز هرچه گفتیم بر زمین انداز باز

5 گفتم از زلفت از چه دورم؟ گفت: رفتی به فکر دور و دراز

6 در شکر ریز فکر خویش کمال قند هر یک سخن مکرر ساز

7 تا بیابد به چاشنی گیری شکر از مصر و سعدی از شیراز

عکس نوشته
کامنت
comment