آرزو می کندم از حکیم نزاری قهستانی غزل 1211

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

آرزو می کندم با تو شبی بوس و کناری

1 آرزو می کندم با تو شبی بوس و کناری باز بر گردن من زلف تو پیچیده چو ماری

2 گر به گل زار وصالم نبود راه چه بودی کز صبا یافتمی بویِ عرق چین تو باری

3 بر درت گر نگذارند که چون حلقه بپایم چه شود بر سر کویت بنشینم چو غباری

4 دردِ شیرین نبود بی سببِ شور رقیبان دامنِ گل نبود بی ضرر زحمت خاری

5 توبه بر دستِ نگارین تو خواهم که کنم من گر به دست چو منی بازفتد چون تو نگاری

6 عشق اگر در سرِ کار تو کند دین و دلِ من گو بکن بهر خدا را به ازینم سر و کاری

7 زر و زیور که در آویخته ای می نگذارد که به گوشِ تو درآید سحری ناله ی زاری

8 زاریِ زارِ نزاری بشنو مرحمتی کن وین قدر بس که برآید به زبانِ تو نزاری

عکس نوشته
کامنت
comment