-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای به دیدار تو جانم آرزومند آمده پای تا سر همچو زلفت بند در بند آمده
2 بیش تر فریاد رس جانا که از بس اشتیاق کار من در یک نفس با قطع و پیوند آمده
3 بیش ازین طاقت ندارم در فراق روی تو یعلم الله نیز اگر حاجت به سوگند آمده
4 روزگاری دیر باید تا توانم باز گفت آنچه بر من بنده زاندوه خداوند آمده
5 هر نفس جانم رسد از آرزومندی به لب تا نپنداری نزاری از تو خرسند آمده