1 ای کاش که سجاده به زنار فروشند این طایفه دین چند به دینار فروشند
2 حق از طرف برهمنان است که امروز صد سبحه به یک حلقه زنار فروشند
3 ترسم که به خاکستر گلخن نستانند زان جنس که این طایف دربار فروشند
4 در کار دلم کرد همه عشوه چشمش خوبان دغا مهر به اغیار فروشند
5 مخمور دو چشم تو رضی گشته نگاهی کاین باده نه در خانهٔ خمار فروشند