- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای کاش شب تیرهٔ ما را سحری بود تا در سحر این نالهٔ ما را اثری بود
2 آزادیام از دام هوس نیست، ولیکن صیاد مرا کاش به صیدش گذری بود
3 یک دیده گشودیم به روی تو و بستیم چشم از دو جهان و چه مبارک نظری بود
4 از بیم ملامت رهم از میکده بسته ست از خانهٔ ما کاش به میخانه دری بود
5 اجزای وجودم همه کاویدم و دیدم در هر رگ و هر پی ز غمت نیشتری بود
6 کردم طلب مرغ دل از عشق و نشان داد دیدم که به کنج قفسی مشت پری بود
7 از خون شدن دل زغم او چه غمم بود گر دلبر ما را ز دل ما خبری بود
8 باز است به فتراک تو این دیده ی حسرت ای کاش مرا لایق تیرت سپری بود
9 ناصِح که مرا پند همیداد «صفایی» امید اثر داشت، عجب بیبصری بود!