- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کاش که من بودمی هم ره باد صبا تا گذری کردمی وقت سحر بر سبا
2 نامه ی بلقیس جان سوی سلیمان دل کس نرساند مگر هدهد باد صبا
3 گر بگشاید ز هم چین سر زلف دوست بیش نبوید کسی نافه ی مشک ختا
4 بی هده جان می کنم خون جگر می خورم این منم آخر چنین دوست کجا من کجا
5 مهر تو با جان من در ازل آمیختند هجر ، مرا و تو را کی کند از هم جدا
6 آری اگر حاسدان تعبیه ای ساختند شکر که نومید نیست بنده ز فضل خدا
7 ور بستاند ز من دنیی و دین باک نیست بر همه چیز دگر غیر تو دارم رضا
8 یوسف جانم تویی زنده به بوی تو ام چند کنم پیرهن در غم هجرت قبا