جامی

جامی

جامی
جامی

ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی از جامی غزل 477

غزل 477 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی

1 ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی تا پایمال آن بت چالاک بودمی

2 تا باد بردیم به سر کوی دوست کاش مردم نبودمی خس و خاشاک بودمی

3 پاک است یار و دامن پاکش گرفتمی ز آلایش وجود خود ار پاک بودمی

4 روز شکارگر شدیم بخت سازگار من نیز سر درآن خم فتراک بودمی

5 گر اشک دامنم نگرفتی ز ضعف تن همراه آه رفته بر افلاک بودمی

6 بایستیم به دست ازان زلف رشته ای تا من رفوگر جگر چاک بودمی

7 گر جرعه ای ز ساغر جامی نخوردمی کی رند و دردخواره و بیباک بودمی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی

شاعر شعر ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی چه کسی است ؟

شاعر شعر ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی جامی می باشد.

شعر ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی چیست ؟

قالب شعر ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی غزل است

مضمون اصلی شعر ای کاش من برآن سر کو خاک بودمی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر