- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا در درد بی باری دریغا بار بایستی هزاران غم کزو دارم یکی غمخوار بایستی
2 نمودی چهره مقصودی ز رخسار و خط خوبان ولی آئینه ما آی پی زنگار بایستی
3 چه سود ار همدمم شد خضر سوی چشمه حیوان مرا همراهی آن سرو خوش رفتار بایستی
4 قدم گر رنجه فرمودی به سروقت من از یاری رقیب آن روز دور از بار و گل بی خار بایستی
5 توانستی بت چین کرد با او دعوی خوبی ولی از نرگسش چشم و ز گل رخسار بایستی
6 ز لب گر وعده فرمودی که بوسی با تو بفروشم چو نوحم عمر و چون قارون زر بسیار بایستی
7 کمال از جمله نشربنی که بخشد بار با باران ترا بایستی وصلست و آن هر بار بایستی