مرا در درد بی باری دریغا از کمال خجندی غزل 1060

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

مرا در درد بی باری دریغا بار بایستی

1 مرا در درد بی باری دریغا بار بایستی هزاران غم کزو دارم یکی غمخوار بایستی

2 نمودی چهره مقصودی ز رخسار و خط خوبان ولی آئینه ما آی پی زنگار بایستی

3 چه سود ار همدمم شد خضر سوی چشمه حیوان مرا همراهی آن سرو خوش رفتار بایستی

4 قدم گر رنجه فرمودی به سروقت من از یاری رقیب آن روز دور از بار و گل بی خار بایستی

5 توانستی بت چین کرد با او دعوی خوبی ولی از نرگسش چشم و ز گل رخسار بایستی

6 ز لب گر وعده فرمودی که بوسی با تو بفروشم چو نوحم عمر و چون قارون زر بسیار بایستی

7 کمال از جمله نشربنی که بخشد بار با باران ترا بایستی وصلست و آن هر بار بایستی

عکس نوشته
کامنت
comment