-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سوی خود خوان یک رهم تا تحفه جان آرم تو را جان نثار افشان خاک آستان آرم تو را
2 از کدامین باغی ای مرغ سحر با من بگوی تا پیام طایر هم آشیان آرم تو را
3 من خموشم حال من میپرسی ای همدم که باز نالم و از نالهٔ خود در فغان آرم تو را
4 شکوه از پیری کنی زاهد بیا همراه من تا به میخانه برم پیر و جوان آرم تو را
5 ناله بیتاثیر و افغان بیاثر چون زین دو من بر سر مهر ای مه نامهربان آرم تو را
6 گر نیارم بر زبان از غیر حرفی چون کنم تا به حرف ای دلبر نامهربان آرم تو را
7 در بهار از من مرنج ای باغبان گاهی اگر یاد از بی برگی فصل خزان آرم تو را
8 خامشی از قصهٔ عشق بتان هاتف چرا باز خواهم بر سر این داستان آرم تو را