بر گل رفتم از غالیه تر زده‌ای از سلمان ساوجی غزل 246

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

بر گل رفتم از غالیه تر زده‌ای باز

1 بر گل رفتم از غالیه تر زده‌ای باز گل را به خط نسخ قلم در زده‌ای باز

2 گل را ز رهی ساخته‌ای از گره زلف تا راه کدامین دل غمخور زده‌ای باز

3 بر گل زده‌ای حلقه و بر تنگ شکر قفل امروز همه بر گل و شکر زده‌ای باز

4 آن ژاله صبح است و ا آب حیات است یا آب گل ترکه به گل بر زده‌ای باز

5 گل را به چه دل خنده برآید ز خجالت؟ بس خنده که بر روی گل تر زده‌ای باز

6 هر سیم سر شکم که روان بود به سودا بر سکه رویم همه با زر زده‌ای باز

7 بر ساغر ما سنگ جفا می‌زنی ای دوست! با تو چه توان گفت که ساغر زده‌ای باز؟

8 همچون قلم اندر خطم از زلف تو زیراک بی‌واسطه‌ام همچو قلم سرزده‌ای باز

9 گفتی که به هم بر نزم کار تو، سلمان! در هم زده‌ای زلف و به هم برزده‌ای باز

عکس نوشته
کامنت
comment