رفتم به باغ و سرو خرامان من نبود از جامی غزل 333

رفتم به باغ و سرو خرامان من نبود

1 رفتم به باغ و سرو خرامان من نبود وان نوشکفته غنچه خندان من نبود

2 چون ابر نوبهار به هر سو گریستم کان سرو پیش دیده گریان من نبود

3 نگشاد دل ز لاله مرا زانکه بی رخش داغ غمی نماند که بر جان من نبود

4 از جیب غنچه کآب لطافت همی چکید جز خون دل چکیده به دامان من نبود

5 مرغ چمن گرفت سر خود فغان کنان کش طاقت شنیدن افغان من نبود

6 هر جا نمود جلوه بتی بر سمند ناز جانم ز رشک سوخت که جانان من نبود

7 جامی مگوی بهر چه ماندی ز دوست باز من چون کنم که بخت به فرمان من نبود

عکس نوشته
کامنت
comment