منم آن نهال بی بر که زعشق از آشفتهٔ شیرازی غزل 863

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

منم آن نهال بی بر که زعشق برگرفتم

1 منم آن نهال بی بر که زعشق برگرفتم چه غم ار چه نخل سینا همه بر شرر گرفتم

2 بخدنگ غمزه دیدم نظر بخست بستی بجهان به هر چه جز تست در نظر گرفتم

3 بهوای عشق و خاک در میکده مقیمم چه عجب کز آب و آتش بجهان اثر گرفتم

4 زرموز عشق صادق چه عجب کنی حکیما که بجذبه محبت پسر از پدر گرفتم

5 تو عزیز مصر حسنی و مراست دیده بر تو هم اگر چه پیر کنعان همه را پسر گرفتم

6 غم تو خریده بر جان و نثار کردمت سر نه که داده یوسف از دست و بهاش زر گرفتم

7 بجز از مدیح حیدر نزدم رقم بدفتر چه عجب کنی که آفاق بشعر تر گرفتم

8 زسگان کویش آشفته قلاده وام کردم که زیمن او زقیصر کله و کمر گرفتم

عکس نوشته
کامنت
comment