رفتم حباب وار ز خود در هوای موج از سعیدا غزل 195

رفتم حباب وار ز خود در هوای موج

1 رفتم حباب وار ز خود در هوای موج افتاده ام چو آب روان در قفای موج

2 در دجله... موج آب اوفتادگان دارند زیر پهلوی خود بوریای موج

3 آب روان به یاد خرام تو هر زمان صد چاک می زند به بر خود قبای موج

4 ز ابروی ناز ماهوشی یاد می دهد هر لحظه این کمانکشی دلگشای موج

5 دیگر چه غم ز شورش و آشوب این محیط گردیده است کشتی ما آشنای موج

6 آمد نسیم [زلفت و خوابم] ز سر گرفت افتاده است بر سر [من هم] هوای موج

7 چشمم به بحر قطره زدن یاد می دهد اشکم ناوفتاده عبث پیشوای موج

8 تا گردد از ملامت تردامنی خلاص افکنده است بحر به گردن ردای موج

9 از اصل غیر فرع نشانی پدید نیست ز این بحر کس ندیده سعیدا سوای موج

عکس نوشته
کامنت
comment