از شوق گل رویت رفتم به از آشفتهٔ شیرازی غزل 17

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

از شوق گل رویت رفتم به گلستان‌ها

1 از شوق گل رویت رفتم به گلستان‌ها همرنگ رخت یک گل نشکفته به بستان‌ها

2 از خار جفا بلبل مجروح ببوی گل گلچین به طرب از گل انباشته دامان‌ها

3 با نوگل بستانی بلبل به نواخوانی من یاد تو می‌کردم با ناله و افغان‌ها

4 یاقوت لب لعلت تا در کف غیر افتاد من ریختم از حسرت از دیده چه مرجان‌ها

5 تا کرده کنار از من آن گوهر یکدانه از اشک روان دیده دید است چه طوفان‌ها

6 هستند گواه من دستان خضاب از خون کان سنگدلان خونم خوردند به دستان‌ها

7 تا از حشم لیلی شاید که نشان یابم مجنون‌صفتم هرروز در طوف بیابان‌ها

8 کی حال دلم دانی در حلقه گیسویش ای آنکه نگردیدی گوی خم چوگان‌ها

9 آن دل که پریشانست از زلف پریشانی حاشا که برآساید از سنبل و ریحان‌ها

10 گر ترک کماندارت در قصد دل ما نیست هر سوز مژه در کف دارد ز چه پیکان‌ها

11 از زلف پریشانت صد سلسله آشفته وز چاک گریبانت صد چاک گریبان‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment