1 رفتم به سفر چو بود دوری کامت جستی تو ز دام ما و ما از دامت
2 هم گوش تو آسوده شد از ناله من هم گوش من آسوده شداز دشنامت
1 هر شب چو ز هجر تو دل تنگ بنالد از سوز دلم سنگ به فرسنگ بنالد
2 هر صبحدم از درد فراق تو بنالم زانگونه که در وقت سحر چنگ بنالد
1 چو عکس روی تو پرتو بر آسمان انداخت زمانه را به دو خورشید در گمان انداخت
2 جهان ز زحمت تاریکی شب ایمن شد چو آفتاب رخت سایه بر جهان انداخت
1 در دیده ز گلزار رخت خار بماند بر جان ز جفات بار آزار بماند
2 آن دل که به ناله کوه را خون می کرد خون گشت و نماند و ناله زار بماند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به