رفتم و دریافتم از حکیم نزاری قهستانی غزل 16

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

رفتم و دریافتم پیر خرابات را

1 رفتم و دریافتم پیر خرابات را باز نمودم بدو کلّ مهمّات را

2 گفت به من ای فلان وقت همی درگذشت بیش عبادت مکن کعبه پرلات را

3 سینه نه پرداخته دیده نه بردوخته چند پرستی چنین محض خیالات را

4 رفته برون از خیال محو شده در وصال گر شده ای یافتی کلّ کمالات را

5 دست برآورده ایم گرچه درین باب نیست حاجت دستان ما قاضی حاجات را

6 هم به ترحم کند عاقبت الامر کار بر سر مستان کند جام مصافات را

7 چون بر او بود و برد جمله توان گفت نی بار دگر طالبم عهد ملاقات را

8 در رصد این محل نیس نزاری ولی منتخبی می کند شرح موالات را

9 تا نفسم می رود بر نفسم می رود رفتم و دریافتم پیر خرابات را

عکس نوشته
کامنت
comment