1 شعری بسان دیبهٔ زربفت بافتم وانگه به سوی صدر مجیری شتافتم
2 عیب من اینکه نیستم از شعری سپهر ورنه به فضل موی معانی شکافتم
3 گر پرسدم کسی که ز جودش چه یافتی ای آفتاب جود بگویم چه یافتم؟
1 یار با من چون سر یاری نداشت ذرهای در دل وفاداری نداشت
2 عاشقان بسیار دیدم در جهان هیچکس کس را بدین خواری نداشت
1 ای برادر عشق سودایی خوشست دوزخ اندر عاشقی جایی خوشست
2 در بیابان رهروان عشق را زاب چشم خویش دریایی خوشست
1 بدرود شب دوش که چون ماه برآمد ناخوانده نگارم ز در حجره درآمد
2 زیر و زبر از غایت مستی و چو بنشست مجلس همه از ولوله زیر و زبر آمد