1 شعری بسان دیبهٔ زربفت بافتم وانگه به سوی صدر مجیری شتافتم
2 عیب من اینکه نیستم از شعری سپهر ورنه به فضل موی معانی شکافتم
3 گر پرسدم کسی که ز جودش چه یافتی ای آفتاب جود بگویم چه یافتم؟
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 بدرود شب دوش که چون ماه برآمد ناخوانده نگارم ز در حجره درآمد
2 زیر و زبر از غایت مستی و چو بنشست مجلس همه از ولوله زیر و زبر آمد
1 سخت خوشی چشم بدت دورباد سال و مه و روز و شبت سور باد
2 بندهٔ زلفین تو شد غالیه خاک کف پای تو کافور باد
1 چون کسی نیست که از عشق تو فریاد رسد چه کنم صبر کنم گر ز تو بیداد رسد
2 گر وصال تو به ما مینرسد ما و خیال آرزو گر به گدایان نرسد یاد رسد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **