- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من نه آن صیدم که بودم پاسدار اکنون مرا ورنه شهبازی ز چنگت میکشد بیرون مرا
2 زود میبینی رگ جانم به چنگ دیگری گر نوازش میکنی زین پس به این قانون مرا
3 آن که دی بر من کشید از غمزه صد شمشیر تیز تا تو واقف میشود میافکند در خون مرا
4 آن که دوش از پیش چشم ساحرش بگریختم تا تو مییابی خبر میبندد از افسون مرا
5 آن که در دل خیل وسواسش پیاپی میرسد تا تو خود را میرسانی میکند مجنون مرا
6 آن که از یک حرف مستم کرد اگر گوید دو حرف میتواند کرد مدهوش از لب میگون مرا
7 آن گران تمکین که من دیدم همانا قادر است کز تو بار عاشقی بر دل نهد افزون مرا
8 گر به آن خورشیدرو یک ذره خود را میدهم میبرد در عزت از رغم تو بر گردون مرا
9 چون گریزم محتشم گر آن بت زنجیر موی پای دل بندد پس از تحقیق این مضمون مرا