من در میان نبودم، دل بود از حزین لاهیجی غزل 846

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

من در میان نبودم، دل بود و یار هر دو

1 من در میان نبودم، دل بود و یار هر دو از بیخودی به شکرم وز روزگار هر دو

2 گر پرده سنج عشقی، بگشای گوش و بشنو گویند یک اناالحق، منصور و دار هر دو

3 جرم نکرده ما، تا کی عتاب دارد؟ یکسو کنیم اکنون، ماییم و یار هر دو

4 از سرکشی نکردی، یکبار رنجه ما را تا شد سفید چشمم در انتظار هر دو

5 آمد ز طرف کویت، صبح ازل نسیمی بوی تو را گرفتیم، ما و بهار هر دو

6 کشتی شکستگانیم در ورطه ای که دارد طوفان بی قراری، بحر و کنار هر دو

7 زینسان که از تغافل گوش گل است سنگین یک پرده می سراید زاغ و هزار هر دو

8 از زلف یار دیگر،کی عقده می گشاید؟ دست و دلی که رفته، ما را ز کار هر دو

9 آگه حزین بیدل از حال حسن و عشق است دارند بلبل و گل، یک خارخار هر دو

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر