من آن نیم که مرا بی‌تو از انوری ابیوردی غزل 137

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

من آن نیم که مرا بی‌تو جان تواند بود

1 من آن نیم که مرا بی‌تو جان تواند بود دل زمانه و برگ جهان تواند بود

2 نهان شد از من بیچاره راز محنت تو قضای بد ز همه کس نهان تواند بود

3 خوش آنکه گویی چونی همی توانی نه در این چنین سر و توشم توان تواند بود

4 اگر ز حال منت نیست هیچ‌گونه خبر که حال من ز غمت بر چه‌سان تواند بود

5 چرا اگر به همه عمر ناله‌ای شنوی به طعنه گویی کار فلان تواند بود

6 جفا مکن چه کنی بس که در ممالک حسن برات عهد و وفا ناروان تواند بود

7 در این زمانه هر آوازه کز وفا فکنند همه صدای خم آسمان تواند بود

8 اگر ز عهد و وفا هیچ ممکنست نشان در این جهان چو نیابی در آن تواند بود

عکس نوشته
کامنت
comment