🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار
ملک‌الشعرا بهار

خفته بودم شبی از ملک‌الشعرا بهار منظومه‌ 17

منظومه‌ 17 ام از 1042 کارنامهٔ زندان

خفته بودم شبی به خانهٔ خویش

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41

1 خفته بودم شبی به خانهٔ خویش همچو مرغی در آشیانهٔ خویش

2 دیدم آنجا به مشهدم گویی واندر آن پاک مرقدم گویی

3 می کنم خدمت اندر آن درگاه با خضوع و خشوع بی‌اکراه

4 چون که فارغ از آستانه شدم در رواق کشیکخانه شدم

5 چار دیگر بدند آنجا نیز بنشستیم اندر آن دهلیز

6 چار تن سید عمامه سیاه موی کافورگون وروی چو ماه

7 همه بالا بلند و نورانی همه درکسوت مسلمانی

8 من هم آنجا نشسشه با مندیل با عبا و ردا و ریش و سبیل

9 اندر آن حین به عادت معهود یکی از خادمان بکرد ورود

10 بر تن او عبای عنابی معتدل قد و ریش محرابی

11 بر تنش از قدک بغل‌بندی عوض شال‌، دکمه وبندی

12 داشت بر سر عمامه‌ای مقبول چشم‌هایی سیاه و چهره خجول

13 وز عمامهٔ سپید چون قدما بُد سِجاف کلاه او پیدا

14 جبهه‌ای پهن و چهره گندمگون سالش از چل می‌نمود فزون

15 چون درآمد میان حلقهٔ ما خاستم من به حرمتش برپا

16 با منش گفتی از قدیم همی الفتی بوده است بیش وکمی

17 منش نشناسم از توقف ری مر مرا لیک می‌شناسد وی

18 دوختم بررخش ز مهر نظر نظری پرسش اندر آن مضمر

19 مطلبم را ز فرط هوش گرفت کفت‌نرمک: «‌سنائی‌»‌اینت شگفت

20 گفتی آنک به خاطرم افتاد آنچه این لحظه رفته بود از یاد

21 درکنارش گرفتم از سر مهر بوسه دادم بسی‌بر آن سر و چهر

22 بنشستیم در برابر هم هر دو تن شادمان ز منظر هم

23 داستان‌های من بیاد آورد وز ری و کار ملک صحبت کرد

24 در سیاست موافقش دیدم نیز بر خویش عاشقش دیدم

25 بر من از لطف‌آفرین‌ها گفت گفت از اینها و بیش از اینهاگفت

26 همه از خاطرم گریخته‌اند بس که زهرم به کام ریخته‌اند

27 چون کهٔادم‌ز خواب خویش آمد در سخن رهبریم پیش آمد

28 گفتم ایدون بودگزارش خواب که زتهران برون شوم به شتاب

29 عارفان را ز جان کنم خدمت بکشم همچو اولیاء صدمت

30 پس برابر شوم «‌سنائی‌» را نوکنم کهنه آشنایی را

31 با بزرگان دین قرین گردم درخور مدح و آفرین گردم

32 یاری از اوستاد کل یابم مدد از هادی سبل یابم

33 خویشتن را به قدسیان بندم خدمت خلق را میان بندم

34 دفتری سازم ازکلام دری که نگردد به قرن‌ها سپری

35 پس به هنجارآن بزرگ حکیم اوستاد سخنوران قدیم

36 کردم این کارنامه را آغاز تاکی آید به سر حدیث دراز

37 طیبتی شاعرانه سرکردم ترش و شیرین به یکدگرکردم

38 جد و هزلی به یکدگر یارست گرنه نیک است باب بازار است

39 نه هنرتوزی و سخنرانیست که خیالات مرد زندانی است

40 جای فریاد و استغاثه و آه فکر آشفته را گشادم راه

41 نام او « کارنامهٔ زندان‌» مایهٔ عبرت خردمندان

ملک‌الشعرا بهار از شاعران بزرگ قرن 14 هجری می باشد و سبک شعری ایشان نوین است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر خفته بودم شبی به خانهٔ خویش منظومه‌ 17 ام از 1042 کارنامهٔ زندان در منظومه‌ها ملک‌الشعرا بهار می باشد
شعر قالب : منظومه‌ سبک : نوین
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر خفته بودم شبی به خانهٔ خویش

شاعر شعر خفته بودم شبی به خانهٔ خویش چه کسی است ؟

شاعر شعر خفته بودم شبی به خانهٔ خویش ملک‌الشعرا بهار می باشد.

شعر خفته بودم شبی به خانهٔ خویش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 14 سروده شده است.

قالب شعر خفته بودم شبی به خانهٔ خویش چیست ؟

قالب شعر خفته بودم شبی به خانهٔ خویش منظومه‌ است

سبک شعر خفته بودم شبی به خانهٔ خویش چیست ؟

سبک شعر خفته بودم شبی به خانهٔ خویش سبک نوین است

مضمون اصلی شعر خفته بودم شبی به خانهٔ خویش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ملک‌الشعرا بهار

خفته بودم شبی از ملک‌الشعرا بهار منظومه‌ 17

منظومه‌ 17 ام از 1042 کارنامهٔ زندان
بنر