- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی ماییم در هوایش دردی و داستانی
2 از زلف او چه گویم؟ سودای خانه سوزی وز چشم او چه گویم؟ از باده سرگرانی
3 سیمرغ قاف قربیم، از آشیان پریده بر خاک آستانی داریم آشیانی
4 من از جهان عشقم وز دودمان عشقم آراسته جهانی، فرخنده دودمانی!
5 دانی که ملک جاوید اندر جهان چه باشد؟ چشمی که باز باشد پیوسته در عیانی
6 گر سر عشق خواهی از خویشتن فنا شو باشد ز سر هستی یابی دمی امانی
7 ای عاشق سبک رو، در ظل عاشقی شو نشنیده باشی از کس زین راست تر بیانی
8 گر گویدم که: دل ده، دلرا فداش سازم چون گویدم که: جان ده، جانرا دهم روانی
9 بگشای چشم عبرت، تا بینی از حقیقت بر شاهراه وحدت پیوسته کاروانی
10 گویند: عاشقی را در خفیه دار، اما پوشیده چون توانم سری ز غیب دانی؟
11 از قاسمی چه پرسی؟ کان دردمند مسکین هرجا که هست دارد رویی بر آستانی