-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر سر راه تو بودم، که رسیدی ناگاه جلوه ای کردی و آن جلوه مرا برد ز راه
2 گر بسر حلقه تسبیح ملک باز رسی قدسیان نعره برآرند که: سبحان الله!
3 گر بمنزلگه وصلت نرسم معذورم ره درازست و مرا عمر بغایت کوتاه
4 گریه ای کردم و از گریه دلم تسکین یافت آه! اگر گریه نمی بود، چه می کردم؟ آه!
5 صد شب هجر گذشت و مه من پیدا نیست طرفه عمری! که بصد سال ندیدم یک ماه
6 عمرها دولت وصلت بدعا خواسته ام ما غلامان قدیمیم و بجان دولت خواه
7 از سجود در او منع هلالی مکنید که سر خویش نهادست بامید کلاه