- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شدم برگداز خویش تا بستم کمر، دریا شدم
2 بستن لب، بال پرواز است مرغ ناله را تا خموشی پیشه کردم، بیشتر رسوا شدم
3 گشته ام دیوانه تر تا سوختم داغ جنون لاله سان گنجینه دار مایهٔ سودا شدم
4 زان می ام جویا که در کام دل امشب ریختند فارغ از اندیشهٔ دنیا و مافیها شدم