بستهٔ خود بودم از فیض از جویای تبریزی غزل 850

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شدم

1 بستهٔ خود بودم از فیض ریاضت وا شدم برگداز خویش تا بستم کمر، دریا شدم

2 بستن لب، بال پرواز است مرغ ناله را تا خموشی پیشه کردم، بیشتر رسوا شدم

3 گشته ام دیوانه تر تا سوختم داغ جنون لاله سان گنجینه دار مایهٔ سودا شدم

4 زان می ام جویا که در کام دل امشب ریختند فارغ از اندیشهٔ دنیا و مافیها شدم

عکس نوشته
کامنت
comment