1 جز در عشق بهر در که شدم خوار شدم خار بودم همه از عشق تو گلزار شدم
2 داشتم تا خبر از خویش نبودم خبری تا شدم مست می عشق تو هشیار شدم
3 حرف ما گوش نمیکرد چه گفتیم رضی کو همه گوش شد و من همه گفتار شدم
1 یک جرعه هر آنکه از می ما نو شد عیب و هنر تمام عٰالم پوشد
2 ما صاف دلان کینه نداریم ز مهر خون در دل ما ز مهر دشمن، جوشد
1 تا چند دلا تیره و تارت دارند حیرانم من، بهر چکارت دارند
2 مانندهٔ دزدی که کشندش بردار سر گشته درین پای چو نارت دارند
1 چو از جور رقیبان از در او بار میبستم ره آمد شدن از گریه بر اغیار میبستم
2 خوش آن خاری که چون سنگش بسر میزد من از حسرت چو گل میچیدم و بر گوشهٔ دستار میبستم