1 جز در عشق بهر در که شدم خوار شدم خار بودم همه از عشق تو گلزار شدم
2 داشتم تا خبر از خویش نبودم خبری تا شدم مست می عشق تو هشیار شدم
3 حرف ما گوش نمیکرد چه گفتیم رضی کو همه گوش شد و من همه گفتار شدم
1 هر دل که رهین تن بود او دل نیست در عالم دل خبر ز آب و گل نیست
2 راهی نبود که او بمنزل نرسد جز راه محبت، که در او منزل نیست
1 همه دردم همه داغم همه عشقم همه سوزم همه در هم گذرد هر مه و سال و شب و روزم
2 وصل و هجرم شده یکسان همه از دولت عشقت چه بخندم چه بگریم چه بسازم چه بسوزم
1 ز آئینهٔ دل چو زنگ اغیار زدود نه جامه سفید ساز و نه خرقه کبود
2 چون اهل زمان نهایم در قید فنا ما فانی مطلقیم در عین وجود
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به