- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از غم یک شب که در هجرش دلم زاری کشید با کسی مانم که او یک سال بیماری کشید
2 سالها اندوه شام فرقتم داند کسی کز غم هجران شبی تا روزی بیداری کشید
3 عشق بهر وصل جستم پیشم آمد هجر وای کآنچه من آسان گمان بردم به دشواری کشید
4 دار گو معذور در دیوانگی و مستیم آنکه در دوران بلای عقل و هشیاری کشید
5 چید آنکس از گلستان حیات خود گلی کز کف ساقی گلرخ جام گلناری کشید
6 من که می مردم بغیر از التفات اندکش کی بمانم زنده چون اکنون به بسیاری کشید
7 ساقیا زنگ دلم بردار از یک دور جام زانکه زهر غم بسی از چرخ زنگاری کشید
8 جانم ای یاران فدای آنچنان یاری که او محنت و اندوه یاری از سر یاری کشید
9 فرد شو فانی که این بار گران سنگ خودی مرد یا افکند یا خود از سبکباری کشید