بی آفتاب رویت روزم بود چو از همام تبریزی غزل 47

همام تبریزی

آثار همام تبریزی

همام تبریزی

بی آفتاب رویت روزم بود چو مویت

1 بی آفتاب رویت روزم بود چو مویت با زلف مشک بویت باشد شبم چو رویت

2 حسن هزار لیلی عشق هزار مجنون داری وزان زیادت دارم به خاک کویت

3 یک سلسله ز مویت دیوانه را تمام است بهر چه تاب دادی زنجیرهای مویت

4 با لب بگو که ما را تا چند تشنه داری ای آب زندگانی دایم روان به جویت

5 عمر دراز دانی بهر چه دوست دارم تا بیشتر نمایم کوشش به جست و جویت

6 محروم گشت چشمم از دیدنت و لیکن دارد زبان نصیبی ما را به گفت و گویت

7 جان در فراق رویت کی بار تن کشیدی او را اگر نبودی دایم مدد ز بویت

8 هر موی بر تن من گر خود شود زبانی هم در بیان نیاید بعضی ز آرزویت

عکس نوشته
کامنت
comment