-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز مستی، خون دل را، باده می انگاشتم روزی خروش سینه را، افسانه می پنداشتم روزی
2 دل ِ شوریده حالی بود، کز من ناگهان گم شد به کف چیزی که از سامان هستی داشتم روزی
3 کنون دارایی فوج معانی از که می آید؟ به میدان کاویانی خامه، می افراشتم روزی
4 دلم لبریز داغ است، از خیال خال مشکینش کنون خرمن شد، آن تخمی که من می کاشتم روزی