مرده بودم از غمت، بر سر رسیدی از آذر بیگدلی غزل 5

آذر بیگدلی

آثار آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

مرده بودم از غمت، بر سر رسیدی دی مرا؟

1 مرده بودم از غمت، بر سر رسیدی دی مرا؟ من ندیدم گر تو را، شادم که تو دیدی مرا

2 خون خود بخشیدمت، کز رشک وقت کشتنم؛ غیر چون کرد التماس من، نبخشیدی مرا

3 امشب و امروز، کز روی تو چشمم روشن است در نظر ناید دگر ماهی و خورشیدی مرا

4 گفت: فردا ریزمت خون، هست فردا ای رقیب؛ روز نوروزی تو را، امشب شب عیدی مرا!

5 خسته بودم از غم، اکنون خسته تر گشتم زرشک؛ چون تو از اغیار حال خسته پرسیدی مرا!

6 ناامیدی بین، که غیر امیدواریهای خود گفت چندان، کز تو اکنون نیست امیدی مرا

7 بود از آب دیده ام راز دل آذر آشکار آه اگر امروز در کویش کسی دیدی مرا

عکس نوشته
کامنت
comment